گرجستان و چین و ارمنستان و برزیل وترکمنستان و... پشت سرهم، میله های صد و چندکیلویی شان را در حرکت تک ضرب، بالای سر می برند. آنقدر می آیند و می روند تا بالاخره چشم مان به جمال بهداد سلیمی ایران، روشن می شود.
صدای شادی ما با کف و هورای همسایه ها مخلوط می شود...آقای مازندرانی المپیک پشت وزنه می ایستد و دقایقی بعد خیالمان را از رکورد یک ضرب جهان راحت می کند...
واقعا نمی دانستیم اشکِ شوق و هزارماشاا... چهارِ نیمه شب، می تواند اینقدر روح بدهد به جان آدم... بلند می شوم دو لیوان آب می آورم تا با آن هیجان و استرس مان را به تعادل برسانیم.
با شنیدن شعف آقای خیابانی، میهمانان برنامه، همسایه ها و خودمان، دیگر خواندن نماز شکر واجب می شود.
برای ما، تا همین جای داستان المپیک رسمیت داشت که به آن پرداختم و مابقی، اشتباهات و چراغ قرمزهایی بود که دادیم به هیات ژوری.
اگرچه ما "سَم کوفا"، رئیس کمیته فنی فدراسیون جهانی وزنه برداری را نمی شناسیم اما سال هاست طعم ناداوری و حق خوری را چشیده ایم و فرزند غیرتمند وطن مان را خوب می شناسیم.
همانطور که دکمه خاموش تلویزیون را فشار می دهم با خودم فکر می کنم چرا مدال طلا و سکوی اول "تالاخادزه" هم نتوانست ذره ای به ما بقبولاند که قویترین مرد جهان از ساعت چهار امروز، دیگر ایرانی نیست! بهداد نیست!...
و به خودم جواب می دهم چون اتفاقات و اشتباهات المپیک تابستانی ریو2016، در کشتی و حالا هم در وزنه برداری خیلی محرز و مغرضانه است.
چون هست... چون وزنه برداری که با آسیب دیدگی درحد از دست دادن زانوهایش تمرین می کند، تاابد قویترین و پهلوان ترین مرد جهان خواهد بود، اگرچه به قصه دوضرب و گردن آویز طلا، دست نیافته باشد.
نظر شما